loading...
پورتال تفریحی مطلبستان
آخرین ارسال های انجمن
مهدی داداش نژاد بازدید : 765 چهارشنبه 10 اسفند 1390 نظرات (0)

پیرمردی در بستر مرگ بود. در لحظات دردناک مرگ، ناگهان بوی عطر شکلات محبوبش از طبقه پایین به مشامش رسید…

او تمام قدرت باقیمانده اش را جمع کرد و از جایش بلند شد. همانطور که به دیوار تکیه داده بود آهسته آهسته از اتاقش خارج شد و با هزار مکافات خود را به پایین پله ها رساند و نفس نفس زنان به در آشپزخانه رسید و به درون آن خیره شد. او روی میز ظرفی حاوی صدها تکه شکلات محبوب خود را دید و با خود فکر کرد یا در بهشت است و یا اینکه…

همسر وفادارش آخرین کاری که ثابت کند چقدر شیفته و شیدای اوست را انجام داده است و بدین ترتیب او این جهان را چون مردی سعادتمند ترک می کند. او آخرین تلاش خود را نیز به کار بست و خودش را به روی میز انداخت و یک تکه از شکلات ها را به دهانش گذاشت و با طعم خوش آن احساس کرد جانی دوباره گرفته است. سپس مجددا” دست لرزان خود را به سمت ظرف برد که ناگهان همسرش با قاشق روی دست او زد و گفت : دست نزن، آنها را برای مراسم عزاداری درست کرده ام.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطلبستان سایتی است که برای آموزش و تفریح بازدیکنندگان ساخته شده است.برای اطلاع از آخرین مطالب سایت ودانلود جدیدترین بازی ها درخبرنامه عضو شوید.لطفا برای حمایت از سایت روی بنرها کلیک کنید.درضمن نظر یادتون نره. <<درضمن بخش دانلود ویژه ی اعضای محترم است وبرای دانلود باید عضو سایت شوید>> پیشنهاد می دهیم درسایت عضو شده ودر انجمن سایت شرکت کنید. باتشکر مدیریت وبسایت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آبی هستی یا قرمز؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 410
  • کل نظرات : 323
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 31039
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 128
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 260
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 5,879
  • بازدید سال : 37,774
  • بازدید کلی : 1,387,013